شــب نامـــه

حرفها ؛ دلنوشته ها ؛ شعرها ؛ جمله ها و هر چیزی که به دلم بشینه " من ؟ ---> یه دختر از جنس سکوت "

شــب نامـــه

حرفها ؛ دلنوشته ها ؛ شعرها ؛ جمله ها و هر چیزی که به دلم بشینه " من ؟ ---> یه دختر از جنس سکوت "

شــب نامـــه

عشق را در کافهـــــ باید جست
زیر نوری به رنگ کهربا

و سرنوشت را در فنجانی
از قهوهــــــ ترک
باید مصور دید
این روزها عشق را تلخ
میل میکنند

و زندگی را شیرین می بازند
و سیگار را آرمان گرا
پک می زنند

و هر کس
فیلسوف زمان خویش
گشته است
روی صندلی های چوبی

کافهــــــ ای دود گرفته
به چشمان هم خیره می شوند
و عشق

این بی فلسفه ترین
کلمه ی هستی را
تفسیر می کنند

حالم خوش نیست
این روزها
عشق ها تنها
بوی تلخی اسپرسو می دهند...

آخرین نظرات
نویسندگان

باید در را آرام باز کرد و رفت

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۴۶ ب.ظ

اگرآفتاب


ناگهان در یک نیمه شب طلوع کند


و دنیا


شهر به شهر


کوچه به کوچه


اتاق به اتاق، روشن و روشن شود


آن وقت خواهیم دید


دست چه کسانی


از جیب چه کسانی بیرون می آید


و چه کسانی


از خانه چه کسانی


سرافکنده بیرون می زنند ...


اگرآفتاب


ناگهان در یک نیمه شب طلوع کند


هزاران گناه پنهان را 


آشکار کند


اگر دنیا نتواند خود را بپوشاند و


ما آن را عریان ببینیم


آن وقت شاید دیوانه شویم


شاید هم


همه به یکباره از این دنیا بگریزیم ...


آن وقت دیگر کسی در این دنیا نیست


تا بچه ها را بزرگ کند


همان بهتر که دنیای ما


آرام آرام روشن شود ...



رامیز روشن


از کتابِ "باید در را آرام باز کرد و رفت"


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۸
setareh m.n

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی